کتاب ماکاموشی 15 :کریسمس مبارک جرونیموحلقههای گل و برگ با شاخههای توت، اتاقنشيمنم را آراسته بودند و بله، صدالبته يک درخت کريسمس هم داشتم. آن سال زيباترين درخت کاج بازار را خريده بودم، خوشگلترين کاجی که قدوقوارهاش هم به سوراخموشم میخو..
درباره کتاب ماکاموشی 16 : معبد یاقوت آتش زاجزیره جویندگان جسور- گروه سنی : 7 تا 13 سال- مصور رنگیواپنیرا! خیلی هیجانانگیز بود! من و تهآ و تراپولا و بنجامین راه افتاده بودیم دنبال یاقوت آتشزا، جواهری افسانهای که در قلب جنگل آمازون مخفی بود. و..
کتاب ماکاموشی 9 (جزیره ی جوندگان جسور): نبرد با گربه های راهزن
آن روز صبح عجب وضع شلمشوربایی جلوی دفترِ روزنامهام درست شده بود! وقتی
از ایستگاه مترو بیرون آمدم، دهها موش با سر و پنجههای جورواجور دیدم که
همهجای خیابان ایستاده بودند. همهشا..
کتاب ماکاموشی6 ( جزیره ی جوندگان جسور ) : چهار موش در اعماق جنگل تله موشخیلی حالم خرابه دکتر خزآرام، نه؟!روی مبل مطبِ روانموشپزشکم، دکتر خزآرام، ولو شده بودم. با اینکه مبلِ راحتی بود و از پشمِ گرم و نرمِ گربه درست شده بود، اما من خیلی راحت نبو..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 10:بزن بریم با کوسه ها شنا کنیم!
ساکت شد و انگشتش را کرد توی دماغش. بعد دنبال حرفش را گرفت: «نه داداش!
اصلاً و ابداً مثل من نیست. دنبال هیجان و این چیزها هم نیست. نه از
کوسهگیری خوشش میآد، نه با صخ..
درباره کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 11:نفرین هرم پنیری
هنوز پنجهام را توی اتاق نگذاشته بودم که پدربزرگویلیام نعرهی رعدآسایی
کشید: «اوهوی خاننوه! چطور جرئت میکنی این موقع روز بیای سر کاروبار؟!
ها؟»خشکم زد. این صدای جیر را قبلاً جای..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 12:ملاقات با هیولای برفی
«جرونيمو استيلتن»، موش زيرك و خوشفكر و سردبير جريده
«جوندگان» به درخواست دوست قديمياش پروفسور
«الكتريك نيچه» به قله اورست سفر ميكند. اين سفر، سفري خطرناك و ط..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 14:تعطیلات در هتل ژنده پندهلبولوچهام آويزان شد. آخر مگر من چهکار کرده بودم که گرفتار پینکی پیک شده بودم؟ خيلي روي مخ بود. بدجوري اعصابخُردکن بود. میتوانست يک موشِ کاملاً معمولي را آنقدر ديوانه کند که مرگِموش ..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 1: چشم زمردین، جواهر گمشده
گروه سنی 7 تا 13 سالباز هم دیرم شد!«پفک پنیری به دادم برس!» ساعت نُه صبح بود و من،
جرونیمو استیلتُن، دوباره دیر میرسیدم سرِ کار! در کمتر از یک دقیقه، از
تختخواب قِل خوردم پایین..